|
|
فصلنامه علمی پژوهشی مددکاری اجتماعی- اخبار نشریه
|
گفتگو با استاد دکتر علی حاح یوسفی در باره برنامهریزی رفاه اجتماعی در ایران
|
|
حذف تصاویر و رنگها | تاریخ ارسال: 1398/7/14 | |
خبرنگار علمی مجله مددکاری اجتماعی:
آقای دکتر جنابعالی از پیشکسوتان تحقیق و تدریس در حوزه برنامهریزی اجتماعی هستند و نیز در شمار نخستین کارشناسانی میباشید، که در سازمان برنامه، اواخر برنامه سوم عمرانی در تأسیس گروه برنامهریزی رفاه اجتماعی با آقای باقرنمازی سرپرست گروه مشارکت داشتهاید. اما خواهش میکنم بیش از پرداختن به برنامهریزی رفاه اجتماعی در چهارچوب برنامهریزی عمرانی (توسعه)، مختصری درباره چگونگی پیدایش اندیشه جدید درباره خدمات اجتماعی مدرن در ایران برای خوانندگان و دانشجویان مددکاری اجتماعی صحبت کنید.
دکترعلی حاج یوسفی:
اروپا، خاصه اروپای غربی، از اواخر قرن پانزدهم میلادی، از تاریک خانه قرون وسطی وسلطه کلیسای کاتولیک رهایی یافت و از اوایل قرن شانزدهم تا امروز، تحولات ساختاری و انقلابهای بزرگی را پشت سر گذارده است که هر یک در دگرگونی و تغییرات عمیق جامعه و دولت و پیشرفت علم و تکنولوژی بسیار مؤثر بودهاند. ابتدا عصر روشنگری فکری و فرهنگی و اصلاحات دینی از ایتالیا آغاز شد و سراسر کشورها اروپای غربی را فرا گرفت. جنبشی ریشهدار و اجتماعی از بطن جامعه که دگرگون کننده فرهنگ و ادب و دین و نگاههای جامعه به انسان، جامعه و دولت بود... در واقع عصر روشنگری و سپس عصر نوزایی (رنسانس) و در پی آن انقلابهای اجتماعی و صنعتی در فرانسه و انگلیس، باعث تغییرات عمیق فرهنگی و فکری، علمی و اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در کشورهای اروپای غربی و سپس در سراسر اروپا شد. اندیشه این تحولات از بعد ازجنگهای ایران و روس وارد ایران، خاصه محافل نخبگان فکری و سیاسی کشور شد.
بنابراین اندیشه اصلاحات و مدرنیته اجتماعی، بعد از جنگهای فاجعهآمیز ایران و روس، در میان نخبگان فرهنگی و سیاسی و شماری هر چند محدود از دولتمردان ایران آن روزگار، نظیر میرزا عیسی و پسر با کفایتاش میرزا ابوالقاسم فرهانی و شاهزاده قاجار عباس میرزا پیدا شد.
آنان راه مبارزه با عقب ماندگی تاریخی و محرومیت و جهل و خرافات را دربسط آموزش و پرورش جدید و فراگیری علوم و فنون «جدید» و اصلاح امور مملکت داری بر تقلید کشورهای اروپایی میدانستند. در همان زمان تعداد محدودی از جوانان مستعد را برای فراگیری علوم و فنون جدید به کشورهای اروپایی (انگلیس و فرانسه) اعزام کردند. اما بخت با نخبگان وطنخواه یاری نکرد، عباس میرزا فوت کرد و به رغم سفارش موکد بر فرزندش محمدمیرزا که بعد از فوت پدر، ولیعهد وسپس شاه ایران شد، کارساز واقع نشد و شاه نادان و خرافاتی در اثر سعایت معلم نالایقش میرزا آغاسی، میرزا ابوالقاسم فراهانی صدراعظم با کفایت را درکاخ نگارستان تهران به طرز هولناکی خفه کرد و بدینسان فرصت تاریخی مبارزه با فساد و عقب ماندگی را از ملک و ملت ایران گرفت.
دوباره دوره جهل و خرافات و تحجر و فساد که دشمنان واقعی خردورزی و علم و دانشآموزی و پیشرفت بود بر جامعه ایران مسلط شد. البته در این تاریک اندیشی و فسادورزی و خرافات گرایی بد اندیشان خارجی، یعنی اعمال ممالک استعماری انگلیس و روس سخت موثر بودند. تا اینکه ناصرالدین جوان و بیتجربه، پادشاه شد.در ابتدا او به معلم ، مرشد و راهنمای خود، میرزا تقیخان ایمان داشت. او را به صدرات اعظمی برگزید، و او به عنوان امیرکبیر با قدرت و دانایی و بصیرت اصلاحات خود را با جدیت آغاز کرد. امیرکبیر در ظرف مدت کوتاهی دست به اصلاحات گستردهای در امور دربار، مملکتداری و امور اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی کشور زد که اگر بد اندیشان و فساد درباریان می گذاشت، و این اصلاحات ریشهای تداوم پیدا میکرد، ایران امروز هرگز در شمار کشورهای در حال توسعه باقی نمیماند.
ساختار فاسد سیاسی و دخالت اعمال خارجی، باز برای دومین بار فرصت تاریخی پیشرفت و توسعه» در ایران به دست پادشاه نادان و جاهل قاجار از میان رفت. پادشاه بیبصیرت، در اثر سعایت مرزدوران و درباریان فاسد ، امیرکبیر را از صدرات عظمی خلع کرد و به کاشان تبعید کرد و در آنجا هم به، سعایت مادر توطئهگر و فاسد خود او را در حمام فینکاشان رگ زد و ایران را از یکی از مدیران نخبه و اصلاحگر خویش محروم کرد.
ایران باز تا مدتها دچار فساد، تباهی، خرافات و نادانی و از همه مهمتر بیکفایتی درباریان بیگانه پرست شد. عمر سلطنت ناصرالدین شاه طولانی بود.(۵۰ سال) عاقبت مردم عاصی و ستمدیده و نخبگان فکری و سیاسی جز حرکت و جنبش اجتماعی برای دادخواهی و مبارزه با حکومت مطلقه و استبدادی در برابر خود ندیدند. این حرکات و جنبشهای مردمی با فراز و فرودهای فراوان در عهد سلطنت مظفرالدین شاه به قیام عمومی برای برقراری حکومت مشروطه و تاسیس مجلس شورای ملی و حکومت قانون منجر شد.
بعد از تاسیس مجلس شورای ملی و ورود نمایندگان طبقات و اقشار مختلف جامعه در مجلس اول و آغاز سلطنت احمدشاه، کوشش زیادی در مجالس اول، دوم، سوم و حتی چهارم در جهت استقرار حکومت قانون و اداره کشور از طریق نهادهای قانونی بعمل آمد. امامتأسفانه حکومت مشروطه نتوانست بعلت اختلافات و کشمکشهای رجال و نخبگان سیاسی و نمایندگان و از همه مهمتر در اثر خودخواهی و وابستگی سیاسی برخی از رهبران انقلاب و مداخله روزانه عمال انگلیس و روس در امور سیاسی و حکومتی کشور، جنبش و یا انقلاب مشروطیت نتوانست به اهداف قانونی خود برسد و کشور دچار آشفتگی و هرج و مرج و قومگرایی شد...
اما از دیدگاه اصلاحات در مجلسهای اولیه تصمیمات درستی درباره اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گرفته شد و در واقع نخسین نهاد برنامهریزی توسعه در ایران، در مجلس سوم به وجود آمد و در آن کمیسیون امور اقتصادی برنامه کلی اصلاحات با مشارکت تقیزاده، دکتر محمد مصدق و نمایندگان با نفوذی مانند آیتا.. مدرس و از خارج از مجلس مشیروالدوله و مشیرالممالک و سایر نمایندگان عضو کمیسیون اقتصاد و امور عمومی تهیه شد. متاسفانه اسناد برنامه موجود نیست، اما در بحثهای جلسات مجلس اول، دوم و سوم میتوان ارزیابی کرد که به تدریج علیرغم مخالفت گروههای سنتی و مرتجع، از طریق نمایندگان و نخبگان سیاسی و اصلاحطلب و شمار اندکی از روشنفکران، اندیشههای نو و نوسازی اجتماعی اقتصادی در جامعه محروم و عقب افتاده ایران گسترش یافت.
بنابراین مدرنیته و نوسازی اجتماعی از طریق مجلس شورای ملی اولیه، برای نخستین بار به صورت رویکرد اصلاحگرایانه وارد جامعه ایران شد. اما در آن روزگار تحولات بزرگی در روسیه تزاری صورت گرفت و حکومت بلشیوکی (سوسیالیسم اولیه) برقرار شد و رقیب روسها یعنی انگلیسیها در ایران بیرقیب ماندند و فضای سیاسی را برای یک کودتا و برقراری حکومت مرکزی قوی و وابسته به خود را مساعد دید ....
سرانجام در سال ۱۲۹۹ با حمایت پنهانی از سیدضیاء طباطبایی روزنامهنگار و رضاخان فرمانده دیویزن قزاق قزوین، قزاقها تحت فرماندهی رضاخان وارد تهران شدند. بگیر و به بندها آغاز شد و شاید اکثریت نخبگان سیاسی و حکومتی بازداشت شدند و عاقبت احمدشاه مجبور شد سیدضیاء طباطبایی را به نخستوزیری و رضاخان را به وزارت جنگ و سردار سپهی برگزیند.
البته برخی از اقدامات اصلاحی دولتی بعد از سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا و گردهبرداری ناقص از آن دیار، در ایران آن روزگار انجام گرفت.
مثلاً تشکیل تعدادی وزارتخانه و یا در شهر تهران تاسیس اداره بلدیه (شهرداری) و یتیمخانه و مریضخانه و مدارس عالی قضایی، سیاسی، کشاورزی و پزشکی دایر کرد. ادامه دارد |
|
|
نشانی مطلب در وبگاه فصلنامه علمی پژوهشی مددکاری اجتماعی:
http://socialworkmag.ir/find-1.43.29.fa.html
برگشت به اصل مطلب
|
| |